ریچی بریجستون کوچک برای گذراندن آخر هفته به همراه پدرش در کابین کوهستانی منزوی خود می رود و شاهد است که پدرش مورد حمله "موجودی" قرار می گیرد که پسر آن را گرگ می شناسد.