پس از زندگی در خارج از کشور به مدت چند سال، روزنامه‌نگار جان رویر به ایالات متحده بازمی‌گردد درست پس از ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم. او با افتخار می‌گوید که می‌تواند به راحتی لاستیک، یک منبع طبیعی کلیدی در زمان جنگ، را از مالایا قاچاق کند و به همین دلیل به این کار منصوب می‌شود. او موفق می‌شود کسی از گذشته‌اش، کارناگان، را از آلکاتراز آزاد کند و با هم به آسیای جنوب شرقی می‌روند و خود را به عنوان ایرلندی معرفی می‌کنند. در آنجا، کارناگان برخی از دوستان قدیمی‌اش را جمع می‌کند و با رویر و چند مالک مزرعه برنامه‌ریزی می‌کنند تا لاستیک را از زیر نظر ارتش ژاپن قاچاق کنند.