فیلم سفرهای خیالی
گرگ در آستانه پایان سال آخر دبیرستان است و میخواهد به جشن فارغالتحصیلی برود. او از دور به سیننی (زیبای باهوش مدرسه) نگاه میکند و به طور مرتب در خیالپردازیهایش غرق میشود، درباره اینکه چگونه میتواند به عنوان یک شاعر، دانشآموز و عاشق بزرگ موفق شود. مادرش میخواهد او برای دانشگاهها درخواست دهد، اما گرگ هیچ ایدهای ندارد. یکی از معلمانش، آقای شاپیک، سعی میکند او را الهام بخشد. او در نهایت متوجه میشود که میتواند با درخواست کمک از سیننی برای درخواستهای دانشگاهی به او نزدیک شود. اما دوستی کافی نیست، او به عشق و یک همراه برای جشن فارغالتحصیلی نیاز دارد. بنابراین، او چند دروغ میگوید و برای مدتی به نظر میرسد که کارساز است. سپس، اوضاع خراب میشود و گرگ باید بفهمد چگونه میتواند خیالپردازیها را کنار بگذارد و واقعیت را بپذیرد.