یاو هاو (چن سینگ)، جوانی است که پدرش به قتل رسیده و مادرش در حمله به مراسم تشییع جنازه کشته شده است. او از این حمله جان سالم به در میبرد و به یک معبد شائولین میرود، جایی که اصرار دارد بماند و راهب شود. نامزد زیبایش (لو شو چین) از او میخواهد که با او برگردد، اما او امتناع میکند. راهب ارشد، برادر فا (چان وای من)، یتیمی که تمام عمرش را در صومعه گذرانده و انتظار دارد جانشین آبای شائولین فعلی شود، به امتیازات زندگی یاو هاو حسادت میکند و از او درباره دنیای بیرون سوالاتی میپرسد، از جمله اینکه لمس یک زن چه احساسی دارد. اراده ضعیف برادر فا به زودی او را به ترک صومعه و افتادن به دام لرد ایگل (کام کونگ)، حاکم منچو در منطقه که در تلاش است تا تمام مقاومتها در برابر سلطنت منچو/چینگ را از بین ببرد، میکشاند.