هورموز زن زیبایی است، شوهرش عمر در زندان است و او عاشق اوست. او فکر میکند که شوهرش بسیار به او وفادار است، اما یک روز وقتی به ملاقات او میرود، متوجه میشود که او شش همسر دیگر به جز خودش دارد و نمیتواند از این موضوع عبور کند و میخواهد انتقام بگیرد. حızır ریس، نگهبان حسن، تلمباچی حیری، حلاچ رستم و برادر حسن. هورموز به نوبت با همه آنها ازدواج میکند و در شب عروسیشان همه را ربوده و میبرد. اما هنوز، قلب هورموز با پزشک است.