ترکان شب‌ها به عنوان رقاص در یک کلوب شبانه کار می‌کند تا هزینه تحصیل خواهرش سیبل را تأمین کند. اما رویای سیبل این است که هر چه زودتر مدرسه را تمام کند و به راحتی ثروتمند شود. ترکان با احمد، یک راننده که به طور مکرر به کلوب می‌آید، رابطه عاشقانه‌ای آغاز می‌کند. به زودی آنها تصمیم به ازدواج می‌گیرند. اما ترکان نمی‌خواهد فوراً با احمد ازدواج کند. احمد که دیگر نمی‌تواند کار ترکان به عنوان رقاص را بپذیرد، او را ترک می‌کند. ترکان رقص را کنار می‌گذارد و به عنوان فروشنده کار می‌کند. آقای جویدت، یک تاجر که مشتری فروشگاه است، به ترکان پیشنهاد ازدواج می‌دهد. احمد که ترکان و جویدت را با هم می‌بیند، سعی می‌کند از رابطه آنها جلوگیری کند. در حالی که ترکان در حال برنامه‌ریزی برای ازدواج است، متوجه می‌شود که جویدت نیز خواهرش سیبل را با وعده ازدواج فریب داده است. ترکان سعی خواهد کرد خواهرش را از دام جویدت نجات دهد.