فیلم آرمان
دکتر سیدارت سینها، پزشکی فداکار و بینظیر است که رویای ساخت یک بیمارستان پیشرفته با تمام تجهیزات و امکانات مدرن برای مراقبت از بیماران را دارد. پسرخواندهاش آکاش نیز این رویا را با او شریک است. آکاش عاشق نِهاماثور، بیهوشیکار همان بیمارستان میشود. در یک مهمانی دوستانه، آکاش با سونیا، دختر لوس یک میلیونر به نام گلشن کاپور آشنا میشود. سونیا به آکاش علاقهمند میشود. گلشن کاپور به دکتر سیدارت سینها پیشنهاد میدهد که مبلغ زیادی به بیمارستانش اهدا کند، به شرطی که آکاش با سونیا ازدواج کند. دکتر سیدارت این پیشنهاد را رد میکند اما چند روز بعد به دلیل حمله قلبی فوت میکند. آکاش که تحت فشار تحقق رویای پدرش قرار دارد، تصمیم میگیرد با سونیا ازدواج کند و عشق خود را فدای این تصمیم کند. اما حتی پس از ازدواج، سونیا به نِهام حسادت میکند و مدام آکاش را به خیانت متهم میکند که او را در دلیلی دچار تردید میکند و بین دو زن گرفتار میشود.
پیشنمایش موجود نیست.