کاتا، در دهه بیست زندگی‌اش، در یک روز هم دوست‌پسر و هم شغلش را از دست می‌دهد. او در خیال‌های عاشقانه‌ای از زندگی هیجان‌انگیزتر غرق شده است و آب سرد تنهایی و بیکاری به‌طور کامل تخیل او را خاموش نمی‌کند. او توسط سه دوست دخترش تشویق می‌شود که دور هم جمع شوند و درباره مردان و رابطه جنسی صحبت کنند. کاتا گزینه‌هایی دارد: او دیوید، یک دانشجوی پزشکی را ملاقات می‌کند؛ تاماش، یک غریبه در قطار که ممکن است برای یک رابطه و شغل مناسب باشد. همچنین میکی، برادرش که مشکلات جدی اعتیاد دارد. آیا او می‌تواند به تحقق آرزوهایش دست یابد؟