زندگی برای جکسون وایت آسان بود. با ظاهر، هوش و توانایی ورزشی، امکانات دنیا بیپایان به نظر میرسید. اما وقتی به لس آنجلس آمد تا در صنعت موسیقی کار کند، آنقدر به پول و مقام وسوسه شد که فراموش کرد کیست. حالا، با زندگی شخصی و حرفهایاش در آستانه ویرانی، به خانه فراخوانده شده تا از پدر در حال مرگش مراقبت کند. در کارولینای شمالی، او باید با دوستانی که از دست داده و دختری که هرگز ملاقات نکرده، روبرو شود.