فیلم علاءالدین
در شهرداری خواش، علاءالدین چاترجی که از سوی همکلاسیهایش مورد آزار قرار میگیرد، یتیم است و والدینش، آرون و ریا، در یک تصادف در دره سیچن جان باختهاند. او تا زمان مرگ پدربزرگش با او زندگی میکرد. حالا او تنها، بزرگ شده و در دانشگاه خواش تحصیل میکند و همچنان از سوی همکلاسیهایش مورد آزار قرار میگیرد. او عاشق دانشجوی تبادلدانشجوی آمریکایی، یاسمین، میشود. او نمیتواند احساساتش را به او ابراز کند و با مالیدن به چراغی که در روز تولدش به او هدیه داده شده، جنّی به نام جنیوس را احضار میکند. او ۳ آرزو میکند، اما ۲ تا از آنها را هدر میدهد و در آرزوی سومش اصرار میکند که جنیوس به او کمک کند تا بدون هیچ ترفند جادویی دل یاسمین را به دست آورد. هرج و مرج خندهداری به وجود میآید وقتی همه چیز به نظر میرسد که شکست میخورد و موجودی جاودانه و مرگبار به نام رینگمستر و لشکریانش آماده میشوند تا با جنیوس و علاءالدین روبرو شوند تا با کمک چراغ در روز مشاهده یک دنبالهدار نادر، قدرتهای جادویی بیشتری به دست آورند و حقیقت پشت مرگ والدین علاءالدین را کشف کنند.