در روستایی به نام سارویا، شش مرد گروهی به نام شش جهنم تشکیل داده‌اند. آن‌ها انواع جرایم مانند غارت، تجاوز و قتل روستاییان را برای به دست آوردن ثروت و ارضای خواسته‌های شیطانی خود انجام می‌دهند. پس از انباشت ثروت بسیار، آن‌ها تصمیم می‌گیرند که فعالیت‌های شیطانی خود را متوقف کرده و از ثروت خود برای ایجاد مسیر جدیدی استفاده کنند. به خاطر طمعشان، شش جهنم تصمیم می‌گیرد آخرین سرقت خود را در روستای برج انجام دهد. در آنجا با همسرش، ماسمره تانتاری، که تاجر است، زندگی می‌کند. تانتاری فروشگاهی برای فروش لباس و پارچه راه‌اندازی کرده است. در شب سرقت، تانتاری برای کار مهمی بیرون رفته بود.