ایران در اوایل دهه 1960: جهان هنوز یک رویای بزرگ از آزادی، شادابی و رنگهای تکنیکال است، حداقل در چشمهای آتیه شانزده ساله (ساینا روحانی در یک debut چشمگیر). او به همراه مادرش به دیدن رسول، دوست قدیمی پدر مرحومش، در روستای کوچک او میرود و در هنگام ورود، با پسر چهارده سالهاش کامران (کشف جدید مهدیار شاه محمدی) آشنا میشود. کامران بلافاصله مجذوب جذابیت آتیه میشود و زمان زیادی نمیگذرد که این دو نوجوان به هم نزدیک میشوند. کامران آتیه را به دنیای ناشناخته سینما میبرد، دنیایی که او قبلاً به قهرمانان، شرورها و ماجراهایش وابسته شده است. یک تابستان جادویی در حال گذر است - که در پایان آن تصمیمی ویرانگر در انتظار است که هر دوی آنها را برای همیشه تغییر خواهد داد.