متیلین دوپری به زادگاهش بازگشته است تا در عروسی خواهرش شرکت کند و زندگی‌اش را پس از از دست دادن ترفیع مورد نظرش دوباره ارزیابی کند. او در فروشگاه مکانیکی پدرش با یک دوست قدیمی به نام جیک روبرو می‌شود و دلیلی برای ماندن پیدا می‌کند. اما دوست‌پسر سابقش به شهر می‌آید تا او را برگرداند و رئیسش نیز با وعده شغف بهتر او را وسوسه می‌کند، بنابراین او بین زندگی‌ای که همیشه فکر می‌کرده می‌خواهد و زندگی‌ای که دوباره عاشقش شده، در تردید است.