پس از از دست دادن شوهرش برادلی در روز کریسمس سه سال پیش، سلیا بنکس هرگز فکر نمیکرد دوباره عاشق شود. اکنون، تمام دنیای او حول مراقبت از دخترش، لیلی، میچرخد. لیلی نامهای به سانتا مینویسد با یک آرزو - اینکه مادرش خوشحال باشد و دوباره عشق را پیدا کند.