آوا موریارتی، دانشجوی انصرافی تاریخ هنر که به یک دامیناتور تبدیل شده، میخواهد از این وضعیت خارج شود. اما برای دستبندهای طلایی هیچ کلمه ایمنی وجود ندارد. وقتی که دوستپسر مافیاییاش به او 30 روز فرصت میدهد تا یک وام بزرگ را بازپرداخت کند، او مجبور میشود با یک کار آخر موافقت کند - فریب دادن و اخاذی از "پدر دراکولا"، یک کشیش اپیسکوپالی کوچک. اما پدر رادوان مارکوویچ رازهای خود را از صربستان به همراه دارد و در کنار کار کشیشی، به عنوان یک مبارز MMA فعالیت میکند و به طور ناخواسته بزرگترین نقاشی گمشده جهان را پنهان کرده است. او همچنین تنها مرد جذابی است که از آوا دوری میکند. آیا او میتواند قلب او را به دست آورد و در عین حال زندگیاش را نابود کند یا خود را به یک جفت پاشنهبلند بتنی محکوم کند؟