زمانی که نیک گرت ۱۸ ساله بود، کامیونش را بسته و برای یک سفر جادهای تابستانی خداحافظی کرد که به ۱۰ سال دوری تبدیل شد. او از آن زمان به یک شخصیت ادبی مشهور در نیویورک تبدیل شده و از شهرت و ثروت رمان و فیلم پرفروش خود که بر اساس دوستان زادگاهش است، زندگی میکند. برای دنیای ادبی، نیک یک نسل را تعریف کرد، اما برای زادگاهش، با به اشتراک گذاشتن رازها به آنها خیانت کرد. حالا، بدون الهام برای نوشتن کتاب جدید، نیک به زادگاهش برمیگردد تا ببیند احساسات نسبت به او تغییر کرده است.