اکچا، دختر یک مادر فاحشه، برای اینکه آینده بهتری برای فرزندش فراهم کند، از مادری خود صرفنظر میکند. عروس یک خانواده ثروتمند، سوله، قول میدهد که به مدت یک عمر مادر بچه اکچا باشد. او به بچهای که نامش را افه گذاشته نگاه میکند و او را بزرگ میکند. اما با تولد فرزند خود سوله، اوضاع تغییر میکند.