بازیکن فوتبال محبوب آنتون کووالف، پس از گذراندن دو سال در زندان به خاطر یک دعوای مستی در یک کافه، آزاد میشود. این جرم باعث مسدود شدن حرفه موفق کووالف شد، که قبلاً کاپیتان تیم ملی روسیه بود.
شهرت او به عنوان یک "پیلوت سقوط کرده" به او اجازه نمیدهد که به کار مورد علاقهاش ادامه دهد و شغف معتبری پیدا کند. رئیس مرکز نوجوانان دشوار، هرمان، که روزگاری آنتون را بزرگ کرده، به او پیشنهاد میدهد که در مرکز به آمادهسازی کودکان دشوار برای المپیاد محلی بپردازد.
از روی ناچاری، کووالف با این پیشنهاد موافقت میکند، اما حتی تصور نمیکند که چقدر دشوار خواهد بود تا با این بچهها زبان مشترکی پیدا کند و چه جایگاه مهمی میتوانند در زندگیاش داشته باشند.