زمانی که ناتاشا ۳۸ ساله به طور غیرمنتظرهای با یک نوزاد مواجه میشود، زندگی او که بر اساس انجام هر کاری که میخواهد، در هر زمانی که میخواهد، بنا شده بود، به شدت به هم میریزد. نوزاد کنترلکننده، دستکاریکننده و با قدرتهای خشونتآمیز، زندگی ناتاشا را به یک نمایش وحشت تبدیل میکند. این نوزاد از کجا آمده است؟ چه چیزی میخواهد؟ و ناتاشا برای بازپسگیری زندگیاش باید به چه اندازهای پیش برود؟