تاکمیچی هاناگاکی یک فریلنسر است که به پایینترین نقطه ناامیدی در زندگیاش رسیده است. او متوجه میشود که تنها دوستدخترش در دوران راهنمایی، هیاناتا تچیبانا، توسط باند بیرحم توکیو مانجی کشته شده است. روز بعد از شنیدن خبر مرگ او، در ایستگاه قطار ایستاده و به طور ناگهانی توسط جمعیتی به روی ریلها هل داده میشود. او چشمانش را میبندد و فکر میکند که در حال مرگ است، اما وقتی چشمانش را باز میکند، به طرز عجیبی به ۱۲ سال قبل بازگشته است. حالا که دوباره در بهترین روزهای زندگیاش به سر میبرد، تاکمیچی تصمیم میگیرد انتقام زندگیاش را بگیرد.