یک نوجوان ایدهآلگرا از تگزاس روستایی به ماجرای زندگیاش میپردازد وقتی که تصمیم میگیرد شبهای پرستاره را برای نورهای بزرگ شهر ترک کند. او از اینکه مستقل است هیجانزده است و مصمم است که از نیویورک ترس نداشته باشد، بنابراین شغف پرستاری برای یک زوج معروف با چهار فرزند را میپذیرد. کمک به حفظ قطبنمای اخلاقیاش بر عهده برترم، خدمتکار خانواده، و تونی، دربان ۲۰ ساله ساختمان است.