سندباد به طور تصادفی پسر لرد قدرتمند اکبری را در یک دعوای مشت میکشد. به عنوان جبران بدهی خون، برادر سندباد در برابر چشمانش کشته میشود. سندباد فرار میکند، اما مادربزرگش با استفاده از یک طلسم جادویی او را به خاطر مرگ برادرش نفرین میکند. این نفرین مانع از آن میشود که سندباد بیش از یک روز روی زمین بماند؛ اگر او تأخیر کند، طلسم او را خفه خواهد کرد. این ممنوعیت برای ماندن روی زمین به زندگی ماجراجویانهای در دریا منجر میشود که شگفتیهای زیادی را به همراه دارد. سندباد از این موضوع بیخبر است که هنوز توسط لرد اکبری تحت تعقیب است، کسی که مرگ برادر سندباد را به عنوان پرداخت کافی بدهی خون نمیداند.