یامان، که در حومه توزلودره (استانبول) زندگی میکند، به همراه برادرش به خاطر تصمیم برادرش برای دزدیدن یک خودرو از یک پمپ بنزین دستگیر و به زندان میافتد. تا آن روز او سعی کرده بود با کار سخت سرنوشت خود را تغییر دهد و زندگی خوبی برای خود بسازد. آن شب او به ناچار با جرم آشنا میشود و پرونده پاکش لکهدار میشود. او با یک وکیل ثروتمند به نام سلیم سرز آشنا میشود.