دو دختر ۱۹ ساله به طرز وحشیانهای کشته شدند. اجساد رها شده و در هیچ کجای انبار که با خون پخش شده بود، پیدا نشدند. تنها مظنون، دوست آنها بود. او در شب حادثه مست بود. او هیچ خاطرهای از آن شب ندارد. هیچ خاطرهای از ارتکاب قتل. هیچ خاطرهای از عدم ارتکاب قتل نیز ندارد. پسر تا زمان آزادی از زندان در ۱۱ سالگی به یک جوان بالغ تبدیل شده بود. او آرزو داشت زندگی آرامی را دنبال کند... اما یک قتل دیگر روستای را به هم میریزد. یک استخوان سفید کشف شده است. شیطان واقعی در جایی درون روستای به ظاهر آرام پنهان شده است. شیطان واقعی کیست؟