سونیا زندگی نسبتاً بیخیالی را با خانواده محبوبش میگذراند. کسب و کار ماریجوانای شوهرش، فردریک، تامین مالی خانواده را آسان کرده است. اما زندگی به هم میریزد و سونیا مجبور میشود بازی خطرناکی را با هر دو گروه تبهکار و پلیس انجام دهد تا از فرزندانش محافظت کند. او دیگر نمیتواند مطمئن باشد که کدام یک از آنها دوستانش هستند و به چه کسی میتواند اعتماد کند.