هاویار در یک دوره سخت به سر میبرد: او به سختی میتواند تا پایان ماه دوام بیاورد، کسبوکارش در زمینه تیشرتهای با شعارهای ضدانگیزشی توجهی جلب نکرده و رابطهاش با لولا در حال خراب شدن است. کمترین چیزی که او به آن نیاز داشت این بود که یک بیگانه بر روی او بیفتد و قبل از مرگش قدرتهایش را به او منتقل کند.