گوشهنشین ۳ دخترش را بزرگ کرده و به عشق امیدی نداشت، در ۳۵ سالگی با شاهزادهاش آشنا میشود. وقتی او پیشنهاد ازدواج با بازرگان استانبولی، هالوک مرتوغلو را میپذیرد، گونش و دختران مشکلسازش مانند بمبی به زندگی خانواده مرتوغلو وارد میشوند. هر یک از آنها آرزوها و انتظارات متفاوتی از زندگی جدیدشان دارند، اما زندگی خانواده مرتوغلو به اندازهای که به نظر میرسد کامل نیست. با ورود گونش و دخترانش، رازهای گذشته یکی یکی فاش خواهند شد.